گزارش امروز،یکی از مهترین گزارش هایِ فرهنگی و هنریِ سایت بابل نومه می باشد،حتّی یک یادداشت خبریِ خوش یُمن و باوقَار از جنسِ جواهر.حتما با مجلّه ی بُخارا را، در واقع معتبرترین مجله یِ دوماهنامهای فرهنگی و هنری به مدیر مسئولی و سردبیری علی دهباشی،که در مورد ادبیات و هنر ایران و جهان و مخصوصا ایران شناسی منتشر می شود،آشنا هستید.بخارا سلسه شب هایی هم برگزار می کند که به شماره یِ ۲۰۴،دویست و چهار رسیده و به همنشینی بزرگان موسیقی،با همکاری بنیاد فرهنگی اجتماعی ملت این شب،با نامِ شبِ عبدالوّهاب شهیدی،به سرانجام رسید.شامگاه یکشنبه ۲۰ اردیبهشتماه بزرگان موسیقی در موردِ این مردِ بزرگ حرف زدند،بدونِ شک این سلسله نشست هایِ علی دهباشی یکی از مهمترین نشست ها در اعتلایِ فرهنگ و مخصوصا هنر این کشور است که امرِ درست را به مبتلایِ آن،شکل می دهد.در این شب،استاد محمد رضا شجریان،استاد هوشنگ ابتهاج،استاد هوشنگ ظریف و استاد حسن ناهید حضور داشتند.
شماره یک: استاد عبدالوهّاب شهیدی: این مرغِ پر بشکسته را پرواز نیست!
در این شب بهیادماندنی بود که چهرههای مهم و ماندگار موسیقی ایرانی ازاستاد عبدالوهاب شهیدی گفتند وسرآخر |هوشنگ ابتهاج| از او خواست تا رسمِ میزبانی به جا بیاورد و سخن بگوید در شبی که اختصاص به خودش داشت. سخنان سایه پیرمردِ ۹۳ ساله را بر سر شوق آورد تا بگوید: |خوشحال شدم که امشب سایه و شجریان را دیدم. من خاطرات بسیار زیادی دارم اما توانی برای گفتن ندارم که:مرغ پر بشکسته را پرواز نیست/ سینه مجروح را آواز نیست|
شماره دو: محمد رضا شجریان : از او یاد میگرفتم که رفتار هنری باید چگونه باشد!
محمد رضا شجریان،استادِ آواز ایران،صحبت هایی داشت،او شهیدی را یک اعتبار و یک منشِ انسانی و بزرگوارانه در موسیقی ما دانست.استاد شجریان گفت:هرجا شهیدی بود، بالاترین عنوان هنر را داشت. چه در جشنها، چه در گلها و چه در حضور مردم، من همیشه پشتسر این نازنین، خودم را پنهان میکردم و از او یاد میگرفتم که
عبدالوهاب شهیدی
رفتار هنری باید چگونه باشد. با |سایه|ی عزیز بارها و بارها درباره این بزرگمرد صحبت کردیم و سایه چقدر با عشق و احترام از عبدالوهاب شهیدی یاد میکرد.
یک احترامی بین ما برقرار بود که کسی متوجه آن نمیشد؛ اما وجود داشت و وجود دارد. از وقتی من در رادیو بودم، مخصوصا از زمانی که جناب سایه به آنجا تشریف آوردند و برنامه گلهای تازه و گلچین هفته را تهیه کردند، همیشه سایه به سایه در کنار ایشان بودم، چه با گروه استاد بزرگوار فرامرز پایور که حق بزرگی به گردن من دارد و چه در کنار محمدرضا لطفی و گروه شیدا، ارکستر گلها، جناب فخرالدینی و دیگر گروههایی که در رادیو بودیم. خوب یادم هست که جشن هنرها همیشه شب اول با صدای عبدالوهاب شهیدی و گروه استاد پایور آغاز میشد و ما آنجا نظارهگر بودیم و از هنرهای این بزرگمرد استفاده میکردیم. موقعی که بهتازگی کار را در خدمت آقای مهرتاش شروع کرده بودم، ایشان با احترام بسیار از عبدالوهاب شهیدی یاد میکرد و عشق و علاقه شدیدی بین ایشان و آقای شهیدی بود.
جناب مهرتاش میگفت که شهیدی اعتبار سازمان هنریشان |جامعه باربد| است. استاد مهرتاش، با پشتکار و عشق به این جامعه توجه داشت.
تئاتر و موسیقی در آنجا ارائه و تدریس میشد و ایشان بارها و بارها از آقای شهیدی با خاطرات خوب یاد میکردند. با عرض احترام نسبت به این پیشکسوت بزرگ و پیر دیر ما که سایهشان بر سر ما هست و باید دعا کنیم که همیشه بر سر ما بماند و سایه نازنین که حق بزرگی بر گردن موسیقی و شعر ما دارند و چه روزگارانی که ما با هم داشتیم و داریم، مخصوصا وقتی من، مرحوم لطفی و جناب سایه سه نفری در کنار هم بودیم و آن دوران، اتفاقات خوبی میافتاد. جای لطفی خیلی در اینجا خالی است. یادش بخیر. چه زود رفت و باور نمیکردیم که لطفی آنقدر زود ما را ترک میکند و میرود. امیدواریم عزیزانی که هستند سایهشان به سر ما باشد. استاد هوشنگ ظریف، هنرمند محجوب و باحیایی که کمتر صحبت میکند و وقتی که دست به ساز میبرد، حرف دلش را میزند و حسن ناهید هم در این مراسم هستند. ما همه خاطراتی با هم داشتیم؛ خاطراتی مشترک با عبدالوهاب شهیدی. ما همه در کنار هم بودیم. امیدوارم این ارتباطات دوباره باشد؛ این استادان و بزرگان سایهشان بر سر هنرمندان امروز باشد و هنرمندان امروز هم قدر این بزرگان را بدانند.
محمد رضا شجریان
شماره سه:حسن ناهید : شاگرد استاد شهیدی هستم
حدود ۵۲ سال است که من شاگرد استاد شهیدی هستم؛ چه در زمینه اخلاق و ادب و چه در زمینه هنر. خود استاد شهیدی هم در زمینه اخلاق و هنر خیلی به مرحوم اسماعیل مهرتاش عقیده داشت و یکی از خاطرات خوبی که ما با مرحوم مهرتاش داشتیم، این بود که روزی من و جناب شهیدی و مرحوم پایور به خانه استاد مهرتاش رفتیم، چون قرار بود بزرگداشتی برای ایشان در تالار رودکی برگزار شود. برای آن مراسم چند کار با تنظیم استاد مهرتاش و استاد پایور ضبط کردیم و به خوبی در تالار رودکی با حضور استادان بزرگی مانند عبدالوهاب شهیدی، مرحوم پایور، هوشنگ ظریف و دیگران اجرا شد. در جشنهای هنر و همه برنامههایی که استاد شهیدی داشت، من هم افتخار حضور داشتم. در اجراهای تمام کشورهای اروپایی، کانادا و آمریکا نیز در خدمت جناب شهیدی و استادانی مانند مرحوم پایور، هوشنگ ظریف و دیگران بودم و در این مدت بهجز مهربانی، لطف و محبت از عبدالوهاب شهیدی هیچچیز ندیدم.
شماره چهار : هوشنگ ظریف: خاطرات زیادی با شجریان و شهیدی داشتیم
ما خاطرات زیادی با استاد شجریان و استاد شهیدی داشتیم. هر وقت ضبط و برنامه کنسرت داشتیم، هیچ گرفتاریای نداشتیم. ایشان بهموقع میخواند و وقفهای نمیانداخت. دو، سه باری ما با استاد شهیدی به اروپا، آمریکا و کانادا رفتیم و وقتی آنجا کنسرت تمام میشد، همه دست میزدند و میگفتند: «زندگی» که مقدمهاش را آقای پایور نوشته بود. این را که شروع میکردیم، مردم حاضر در سالن تشویقی میکردند غیرقابل وصف و استاد شهیدی این تصنیف را میخواند. واقعا هیچ گرفتاریای موقع ضبط و اجرای کنسرت نداشتیم. ما برنامههایمان را گذراندیم و انشاءالله جوانها بتوانند آنطور که باید و شاید موسیقی ما را حفظ کنند. متاسفانه امروز نوازندگی تار خیلی عوض شده است. معذرت میخواهم که میگویم اما حالت نوازندگی تار از بین رفته و جسارتا میگویم حالت آکروبات دارد یا عین سیخ کردن کباب کوبیده است، آخر این درست نیست.
حسن ناهید
این ساز، مادر سازهای ایرانی است و باید اصالتش حفظ شود.
شماره پنج: هوشنگ ابتهاج:آقای شهیدی به من امید دادند
من چیزی ندارم که در شأن آقای شهیدی باشد. قبل از اینکه بخت آشنایی با خود شهیدی را داشته باشم، با صدایش آشنا بودم و شیفته کارش شدم. آقای شهیدی همیشه برای من یک تصویر از آرزویی بود که من درباره هنرمند داشتم؛ با مناعت و به دور از غرضورزی. بدون حقارتهایی که ما داریم و معمولا پشتپرده هنر پنهان میکنیم. آقای شهیدی به من امید دادند که میشود واقعا هنر خالص و ناب داشت.
میتوان انسان بود. فروتن بود. مهربان بود و کار هنری شایسته هم انجام داد. من دلم میخواست، اینجا اهل فن اشارهای به نوازندگی آقای شهیدی میکردند، زیرا تنها کسی بودند که عود ایرانی میزدند. این ساز همیشه خودش را با لهجه غلیظ عربی به نوازندهها تحمیل میکرد. آقای شهیدی در کنار آوازشان مهارتی در نوازندگی عود داشتند. امشب خیلی به اختصار میگذرد. شأن شهیدی بیش از این حرفهاست. او همیشه برای من عزیز بوده است.همیشه میتوانستم بهعنوان یک هنرمند به او تکیه کنم؛ به اخلاق هنری و به اخلاق انسانیاش. او میتوانست بیش از این، سرمشق هنرمندان باشد. روزگار مساعدت نکرد. سالهایی که هنوز امکان کار هنری درخشان بود، آقای شهیدی برکنار ماند. حیف.همین حالا به خودم فشار آوردم، از ایشان نپرسم که آقای شهیدی هنوز عود میزنی؟ با نوای عودت میخوانی؟ گمانم، بله، نمیشود نخواند.