به گزارش بابل نوین، مینیسریال آشوب به کارگردانی کاظم راستگفتار، فیلم سینمایی بلندی بود که به دلیل عدمموفقیت بر پرده سینما، به صورت سریال پنج قسمتی در شبکه نمایش خانگی عرضه شد.
یکی از عوامل شکست آن در پرده سینما و نهایتا عرضهاش به صورت سریال در شبکه نمایش خانگی، طولانی بودن زمان این فیلم برای مخاطب بود.
علیرغم اینکه در تبلیغات این مینیسریال گفته میشود پرستارهترین فیلم سال است، اما درخشش ستارهها در آن آنقدر کم فروغ بود که فیلم را به ضعیفترین فیلم سال مبدل سازد.
این مینیسریال روایتکننده شخصیتی به نام فرهاد معنوی با بازی کوروش تهامی در دهه ۳۰ و ۴۰ است و اتفاقا از مهمترین عامل شکست فیلم همین شخصیتی است که قهرمان یا ضدقهرمان بودنش برای مخاطب مشخص نیست، شخصیتی که لیسانس ادبیات دارد و خود را ادبی، هنرمند و اخلاقمدار میداند اما در سکانسهای متعدد از الفاظ رکیک استفاده میکند و رفتارهای غیراخلاقی و نامتعارف دارد.
کسی که مدعی فضل و کمال است اما در واقع فیلمنامهنویس خواست با نامخانوادگی ” معنوی” به نوعی کمال وی را به مخاطب القا کند در صورتی که ” معنوی ” حتی کتاب نمیخواند و از اینکه افراد شعر دیگری را به نام او بخوانند هیچ ابایی ندارد!
در سکانسهای متعدد رفتارهای بیپروای این شخصیت را با بازیگران زن میبینیم که مارا از فضای فیلم ایرانی کاملا بیرون میکشد.
در واقع کارگردان خواست شخصیتی جاهطلب را نشان دهد که در جریان سیاسی، سیاستزده میشود و رنگ عوض میکند اما آنقدر این را شعاری بیان کرد که باورپذیر نیست.
در بُعد دیگر درآمیختگی ژانر تاریخی، سیاسی، کمدی و درام به صورت ناصحیح از عوامل شکست این فیلم است، به نوعی فیلمنامه دچار از هم گسیختگی شد، در حدی که بازیهای تصنعی بازیگران خبر از ارتباط برقرار نکردن خودِ آنها با فیلمنامه دارد.
این مینیسریال به صورت ناکامل به هنر، سیاست، تاریخ، عشق پرداخت، گویی خود کارگردان و فیلمنامه نویس گم کرده است که میخواهد درمورد چه صحبت کند و این عدم یکپارچگی فیلمنامه، اثر را به آش شلهقلمکاری تبدیل کرد که به کام مخاطب ننشسته است.
در بخشی از مینیسریال، کارگردان با بهرهگیری از موضوع سرگرمکننده مخاطب یعنی “خیانت” که در اکثر فیلمهای امروز شاهد آن هستیم، سعی کرد تا بر کشش این فیلم بیافزاید، بخشهایی که بیشتر مخاطب را به یاد فیلم های ماهوارهای میانداخت تا یک فیلم تاریخی.
همچنین تحریف های تاریخی و ادبیاتی باعث شده که نتوان هیچ استناد تاریخی به آن کرد، این تحریف تا جایی پیش میرود که فرهاد ادعا میکند که نباید ” نیما یوشیج ” را پدر شعرنو دانست و شخصیت عاطفه با بازی لیلا اوتادی، اشعاری از فروغ فرخزاد را متعلق به خود میداند.
بازیگران زن این مینیسریال که گویی فراموش کردند بازیگرند و این یک سریال ایرانی است، از نحوه پوشش و گریم آنها تا نحوه بازی کردن و دیالوگها هرکدام دارای بیپروایی وسیعی هستند که از عرف خارج است.
این مینیسریال با هزینه بالای ساخت، یک اثر شکست خورده است که نه تنها به تاریخ، ادبیات و سیاست نپرداخت بلکه به هر یک از آنها توهین کرده است، این فیلم نمونه بارز ” برهنگی فرهنگی” است که امروزه در سینمای ما رایج شده و شاهد آن هستیم!