به گزارش بابل نوین، مهدی غلامنیاروشن سخنگوی مرکز مدیریت حوادث و فوریتهای پزشکی بابل در گفتو گو با خبرنگار ما اظهار کرد: شامگاه چهارشنبه ۱۲ مهرماه طی گزارش مردمی با...
به گزارش بابل نوین، حجتالاسلام مجتبی روحانی در مراسم احیای شب بیستو سوم ماه رمضان در مصلای بزرگ جمعه بابل بر استفاده از فرصت معنوی شبهای قدر تاکید و...
به گزارش بابل نوین، مراسم احیای دومین شب پربرکت قدر مصادف با شب شهادت علی(ع) در مسجد مقدس محدثین بابل برگزار شد. این مراسم معنوی با اجرای علیرضا امیرسلیمانی...
به گزارش بابل نوین، در سال ۱۳۸۹ با ادغام سازمان تربیت بدنی و سازمان ملی جوانان، وزارتخانهای جدید تحت عنوان «وزارت ورزش و جوانان» تشکیل شد. حالا این روزها...
به گزارش بابل نوین، به نقل از روابط عمومی شبکه چهار سیما: مجله علوم انسانی «زاویه» که هفته گذشته با حضور آقایان حجت الاسلام والمسلمین مهدی ابوطالبی و رضا...
به گزارش بابل نوین، مراسم کلنگزنی ساختمان جدید بیمارستان کودکان مرحوم شفیعزاده امیرکلا با حضور مسئولان استانی و شهرستانی در این مجموعه برگزار شد. گفتنی است این مجموعه نویندرمانی...
به گزارش بابل نوین، با توجه به استقبال کاربران این سایت از رای گیریهای گذشته در جهت تحقق بخشیدن به حضور حداکثری و ایجاد شور انتخاباتی همزمان با شروع...
«داستان های جالب مسلمان شدن یا شیعه شدن» قسمت چهاردهم: ملاقات غیرممکن گارد جلوی ورودی تا چشمش به من افتاد با عصبانیت اومد سمتم … تو چه...
«داستان های جالب مسلمان شدن یا شیعه شدن» قسمت سیزدهم: آغاز یک تغییر روح از چهره مادرم رفته بود .. بی حس، مثل مرده ها … فقط...
«داستان های جالب مسلمان شدن یا شیعه شدن» قسمت دوزادهم: سرنوشت نزدیک سال نو بود … هر چند برای یه بومی سیاه، مفهومی به نام سال نو...
«داستان های جالب مسلمان شدن یا شیعه شدن» قسمت یازدهم: نسل آینده هر چند آینده ای مقابل چشم هام نبود اما با خودم گفتم … اون روز...
«داستان های جالب مسلمان شدن یا شیعه شدن» قسمت دهم: نبرد برای زندگی سارا با چند تا از بچه ها اومده بودن … با خوشحالی اومدن سمتم...
«داستان های جالب مسلمان شدن یا شیعه شدن» قسمت نهم: برگرد کوین توی اداره پلیس به شدت با من برخورد می شد … اما کسی برای شکایت...
«داستان های جالب مسلمان شدن یا شیعه شدن» قسمت هشتم: خشونت دبیرستانی با گفتن این جمله صورت اونها غرق شادی شد … و نفس من بند اومد...
«داستان های جالب مسلمان شدن یا شیعه شدن» قسمت هفتم: دست های کثیف روپوش رو پوشیدم و دستکش دستم کردم … همه با تعجب بهمون نگاه می...
«داستان های جالب مسلمان شدن یا شیعه شدن» قسمت ششم: آزمایشگاه خودم تنهایی می رفتم و برمی گشتم … همیشه مراقب رفتارم بودم و سعی می گردم...
«داستان های جالب مسلمان شدن یا شیعه شدن» قسمت پنجم: روزهای من برگشتم سر کلاس … در حالی که تمام بدنم بوی بدی می داد … یکی...
«داستان های جالب مسلمان شدن یا شیعه شدن» قسمت چهارم: اولین روز مدرسه روز اول مدرسه … مادرم با بهترین تکه های پارچه ای که داشتیم برام...
«داستان های جالب مسلمان شدن یا شیعه شدن» قسمت سوم: آرزوی بزرگ پدرم همیشه آرزو داشت درس بخونه … دلش می خواست رشد کنه و روزی بتونه...
«داستان های جالب مسلمان شدن یا شیعه شدن» قسمت دوم: قانون سال۱۹۹۰ سال ۱۹۶۷ … پس از برگزاری یک رفراندوم بزرگ … قانون … بومی ها را...
«داستان های جالب مسلمان شدن یا شیعه شدن» قسمت اول: زنده باد ملکه استرالیا … ششمین کشور بزرگ جهان … با طبیعتی وسیع… از بیابان های خشک...
داستان های جالب مسلمان شدن یا شیعه شدن «ایمان آوردن دختر اشراف زاده کانادایی» قسمت آخر : غروب شلمچه اتوبوس توی شلمچه ایستاد … خواهرها، آزادید. برید...