امروز : سه شنبه, ۱ خرداد , ۱۴۰۳
بین دینداری و لقمه حلال چه نسبتی برقرار است
به گزارش بابل نوین، یکی از نکات تربیتی مهم که نه تنها در نسل موجود، بلکه در نسلهای آینده میتواند تأثیر به سزایی داشته باشد موضوع لقمه حلال است. منظور از تربیت هم الزاماً تربیت کودک نیست؛ بلکه اهمیت لقمه حلال برای همه کس و در هر محدوده سنی ایفای نقش میکند و اهمیت خاص خودش را دارد.
در آموزههای دینی تأکیدات فراوانی درباره رزق حلال وارد شده که اهمیت فوقالعاده این موضوع را میرساند.
در چندین آیه قرآن خوردن مال حلال و طیّب تأکید شده است؛ از جمله این آیات، این دو آیه از سوره بقره است:
یَأَیُّهَا النَّاسُ کُلُواْ مِمَّا فىِ الْأَرْضِ حَلَالًا طَیِّبًا وَ لَا تَتَّبِعُواْ خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ(بقره/۱۶۸)
یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ کُلُواْ مِن طَیِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاکُمْ وَ اشْکُرُواْ لِلَّهِ إِن کُنتُمْ إِیَّاهُ تَعْبُدُونَ(بقره/۱۷۲)
در حدیث قدسی وارد شده که خداوند به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: یا احمد! عبادت ده قسم است که نُه قسم آن در طلب حلال است. پس وقتی که خوراک و نوشیدنی تو پاک شد در پناه من خواهی بود. (سفینه البحار/ج۲/ص۳۲۰)
در روایت دیگری است که عبادت هفتاد جزء است و بهترین آن تحصیل روزی حلال است.(معانی الأخبار/ ص۳۶۷)
در حدیث دیگری از نبی اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده که عبادت با مال حرام مانند ساختن بنا بر روی شن است.(عده الداعی/ص۱۵۳)
استجابت دعا و جاری شدن چشمه حکمت بر زبان از برکات دیگر لقمه حلال است که در روایات به آن اشاره شده است.
داستانی عجیب از علامه تهرانی
علامه محمد حسین حسینی تهرانی در کتاب شریف معاد شناسی مطلب عجیبی را در اهمیت لقمه حلال نقل میکند.
وی از دوست شیرازیاش به نام حاج مؤمن که انسان با تقوایی بوده نقل میکند که یکى از ائمّه جماعت شیراز روزى به او(حاج مؤمن) گفت بیا با هم به زیارت حضرت على بن موسى الرضا علیهالسلام برویم و یک ماشین دربست اجاره کرد و چند نفر از تجّار هم همراه او بودند.
وقتی به قم میرسند یکی دو شبی برای زیارت توقف میکنند. برای حاج مؤمن حالات عجیبی پیدا میشود که میگوید بسیاری از حقایق را درک میکردم. یک روز عصر در صحن مطهر حضرت معصومه علیهاالسلام شخص بزرگی را میبیند که وعدههایی به او میدهد.
در ادامه، حاج مؤمن نقل میکند که وقتی از نیشابور گذشتیم، دیدیم مردى به صورت عامى در کنار جادّه به طرف مشهد میرود که یک کوله پشتى همراهش بود. اهل ماشین گفتند این مرد را سوار کنیم ثواب دارد، ماشین هم جا داشت.
ماشین توقّف کرده چند نفر پیاده شدند و از جمله آنان من بودم و آن مرد را به درون ماشین دعوت کردیم. قبول نمىکرد، تا بالاخره پس از اصرار زیاد حاضر شد سوار شود، به شرط آنکه پهلوى من بنشیند و هر چه بگوید من مخالفت نکنم. سوار شد و پهلوى من نشست و در تمام راه براى من صحبت میکرد و از بسیارى از وقایع خبر مىداد و حالات مرا، یکایک تا آخر عمر گفت. من از اندرزهاى او بسیار لذّت مىبردم و برخورد به چنین شخصى را از مواهب عَلیّه پروردگار و ضیافت حضرت رضا علیهالسلام دانستم. کم کم رسیدیم به قدمگاه و به موضعى که شاگرد شوفرها از مسافرین «گنبدنما» میگرفتند.
همه پیاده شدیم. موقع غذا بود، من خواستم بروم و با رفقاى خود که از شیراز آمدهایم و تا به حال سر یک سفره بودیم غذا بخورم. گفت: آنجا نرو! بیا با هم غذا بخوریم. من خجالت کشیدم که دست از رفقاى شیرازى که تا به حال مرتباً با آنها غذا مىخوردیم بردارم و این باره ترک رفاقت نمایم، ولى چون ملتزم شده بودم که از حرفهاى او سرپیچى نکنم، به ناچار موافقت نموده، با آن مرد در گوشهاى رفتیم و نشستیم.
از خرجین خود دستمالى بیرون آورد، نان تازه با کشمش سبز در آن دستمال بود، شروع به خوردن کردیم و سیر شدیم؛ بسیار لذّت بخش و گوارا بود.
در اینحال گفت: حالا اگر مىخواهى به رفقاى خود سرى بزنى و تفقّدى کنی عیب ندارد. من برخاستم و به سراغ آنها رفتم و دیدم در کاسهاى که مشترکاً از آن مىخورند خون و کثافات است و اینها لقمه بر میدارند و مىخورند و دست و دهان آنها نیز آلوده شده و خود اصلًا نمىدانند چه مىکنند و با چه مزهاى غذا مىخورند. هیچ نگفتم، چون مأمور به سکوت در همه احوال بودم.
به نزد آن مرد بازگشتم. گفت: بنشین، دیدى رفقایت چه مىخوردند؟ تو هم از شیراز تا اینجا غذایت از همین چیزها بود و نمىدانستى؛ غذاى حرام و مشتبه چنین است. از غذاهاى قهوهخانهها نخور؛ غذاى بازار کراهت دارد. گفتم: إن شاء الله تعالى، پناه مىبرم به خدا.
این ماجرا نمونهای از مواردی است که اهل معرفت به آن واقف هستند و باطن مال حرام را میبینند که چقدر آلوده و مشمئز کننده است و قطعا یکی از عواملی که آنها را به این صفای باطن رسانده لقمه حلال است.
ماجرای شریک قاضی
داستان شریک بن عبدالله، قاضی مهدی عباسی نیز از نکات عبرت انگیز تاریخی است که اثر لقمه را بر جان و روح انسان آشکار میکند.
شریک بن عبدالله از محبّین اهل بیت و به علم و تقوا نیز معروف بود. روزی مهدی عباسی او را خواست و به او گفت که یکی از این سه کار را بپذیرد:
یا منصب قضاوت پایتخت را بپذیرد؛ یا به فرزندان خلیفه علم و حدیث بیاموزد؛ و یا یک وعده غذا با او صرف کند.
شریک از پذیرش هر سه پیشنهاد خلیفه عذر خواست، ولی مهدی عباسی عذر او را نپذیرفت و گفت که حتماً یکی از آنها را باید بپذیرد.
در نهایت شریک هم که چارهای نداشت، یک وعده غذا را که به ظاهر راحتتر بود انتخاب کرد. همین یک وعده غذا سبب شد که بعدها شریک دو شرط دیگر هم بپذیرد وعملا آخرت را به دنیا فروخت.
شریک روزی با متصّدی پرداخت حقوق حرفش شد. متصّدی به او گفت: تو که گندم به ما نفروختهای، این قدر سماجت میکنی! شریک گفت: چیزی از گندم بهتر به شما فروخته ام. من دین خود را فروختهام!
از اینرو اگر بخواهیم یک شاخصه مهم برای اهمیت مال حلال ترسیم کنیم باید بگوییم که در واقع دیندار بودن بر پایه لقمه حلال استوار است./م
منبع: رسا
تربیت , حدیث , حدیث قدسی , داستان , روایت , شریک بن عبدالله , علامه محمد حسین حسینی تهرانی , قاضی , کتاب شریف معاد شناسی , لقمه حلال , مهدی عباسی
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.