امروز : شنبه, ۸ اردیبهشت , ۱۴۰۳
- دعوت آحاد جامعه به حضور در راهپیمایی روز قدس
- دومین گردهمایی سرداران و امیران پایتخت شهدای شمالی کشور برگزار شد
- پیگیری مطالبات مردم از سوی رسانهها بزرگترین کارکرد خبرنگاران/ کار خبر و اطلاعرسانی نوعی جهاد تبیین است/مدیرانی که پاسخگوی رسانهها ومردم نیستند عملکردشان قابل پذیرش نیست
- چه کسی پاسخگوی عدم بهرهبرداری مردم بابل و مازندران از توان علمی دانشگاهیان منطقه است/کسب رتبه نخست کشور و ششم جهان توسط دانشگاه نوشیروانی در مرجعیت علمی تایمز/مسئولان بیشتر به ظرفیتهای دانشگاه نوشیروانی در حل مشکلات توجه کنند
- دکتر آرایی عضو شورای پژوهش و فناوری فنی و حرفهای کشور شد
حال بد سریالهای نمایش خانگی
به گزارش بابل نوین، مدتی است که جریان سریالهای نمایش خانگی پررنگ شده است. از لحاظ زمانی میتوان گفت این موج بعد از سریال شهرزاد بیشتر به راه افتاده است و بسیاری از کارگردانهایی که آنها را میشناسیم و نمیشناسیم، به سمت ساخت سریالهای نمایش خانگی رفتهاند. اینکه چرا این میل بیشتر از پیش شده و […]
به گزارش بابل نوین، مدتی است که جریان سریالهای نمایش خانگی پررنگ شده است.
از لحاظ زمانی میتوان گفت این موج بعد از سریال شهرزاد بیشتر به راه افتاده است و بسیاری از کارگردانهایی که آنها را میشناسیم و نمیشناسیم، به سمت ساخت سریالهای نمایش خانگی رفتهاند.
اینکه چرا این میل بیشتر از پیش شده و کارگردانان ما به جای ساخت سریال برای تلویزیون و صرف هزینههای هنگفتی که اگر صرف ساخت سریالهای تلویزیونی با کیفیت میشد میتوانست مخاطب را هنوز به تلویزیون وفادار نگهدارد، به سمت سریالهای اینترنتی و نمایش خانگی رفتهاند خود محل بحث است.
اما میخواهم فرض را بر این بگذارم که من قانع شدم که ساخت سریال نمایش خانگی فوایدش بیشتر از تلویزیون است. قبول!
مشکل اساسی که با سریالهای نمایش خانگی این روزها دارم، این است که سعی در گول زدن مخاطب دارند!میپرسید چطور؟
خیلی واضح است؛ ضعفهای اساسی فیلم که مهمترینش فیلمنامه است را پشت رنگها پنهان میکنند! پشت تجملگرایی و زیباییهای ظاهری! از ماشین و خانه؛ تا رنگ و لعابهای زنانه و کروات های مردانه! نمونه بارز رنگ کردن گنجشک و به جای قناری فروختن…
اما پشت این همه ظاهرسازی چیست؟ هیچ… خالیِ خالی!
دریغ از یک متن و فیلمنامهخوب؛ دریغ از قصهی خوب! دریغ از محتوا!
نمیدانم چطور برخی از بازیگران خوب ما مثل مریلا زارعی، حامد بهداد، محمدرضا فروتن و… که عمری خاطره سازی برایمان کرده اند حالا حاضر میشوند در چنین سریالهایی بازی که نه، فقط جلوی دوربین بایستند و چهار کلمه ای هم حرف بزنند؟ نمیتوانم بگویم شهرت، چرا که اینها خودشان نه تنها مشهور بلکه محبوب بودند! این موج سررشته دیگری دارد…
وقتی پول حرف اول را بزند همین میشود! کارگردانانمان به خاطر پول بیشتر، دست به ساخت چنین فیلم و سریالهایی میزنند که نسخه دست چندم سریالهای ترکی است!
برایشان هم محتوا مهم نیست! هیچ چیز برایشان مهم نیست! مسئله همین دغدغه نداشتنشان است! وگرنه کسی که دغدغه اجتماع را داشته باشد و درد و رنج مردم و جامعه را بفهمد، کسی که ببیند فرهنگمان در حال از بین رفتن است؛ نمی آید از عروسی ۸۰۰ میلیونی و ماشین و خانه میلیاردی و تالار عروسی آنچنانی [ که پنج دقیقه از یک قسمت ۴۵ دقیقه سریال را صرف نشان دادن آن کردند ] بگوید! هدف فقط سرگرم کردن مخاطب است!
از آن طرف فیلمهای کمدیِ سخیف مان که به اسم خنداندن به هیچ شوخی های رکیک جنسی و غیر جنسی رحم نمیکنند و مردم ما هم فقط میخندند! جواب اینها خندیدن نیست! جواب این ها این نیست که پرفروش ترین فیلم سال بشوند بلکه باید به عنوان بدترین فیلم سال معرفی شوند و این به عهده کسی جز مخاطب نیست!
به عقیدهی من مشکل اساسی تر از همه این ها این است که مخاطبِ ما، مردمِ ما، این حق را به خودشان نمیدهند که نظر بدهند! نقد کنند! ایراد بگیرند! نگاه دقیق داشته باشند! توجه کنند به محتوا و اجازه ندهند هر محتوایی را در یک قالب زیبا کادو پیچ کنند و برایمان بیاورند! نمیگویم کارشناسانه و دقیق نظر بدهند اما همین کافی است محتوایی که با فرهنگ ما سازگاری ندارند را پس بزنند و مقابل ساختِ چنین فیلم ها و سریالهایی بیاستند؛ آن وقت دیگر قسمت اول سریال بسیارضعیف ” دل” رکورددار فروش نمیشود! آن وقت است که کارگردانان از این نگاه دقیق مخاطب میترسد! میترسد و این بار ریزبینانه و با دقت فیلم میسازد.
کارگردان از منتقد و کارشناس نمیترسد؛ ولی از مخاطب میترسد چرا که اگر نباشد فیلم یا سریالش هیچ میشود.
نگاهِ آرمانیاست اما حقیقت همین است؛ ما باید به این نقطه برسیم و ترمز اینگونه فیلمها و سریالهایی که به عقیده ی من توهین به شعور مخاطب است را بکشیم.
کاش کارگردانان و نویسندگان ما به جای کپی برداری و قصههای عشقی ضربدری و آبکی، کمی دقت میکردند تا راز موفقیت سریالهای آمریکایی را کشف میکردند که چطور میشود یک سریال چندین فصل ادامه پیدا کند و هم مردم و هم منتقدین رضایتشان را از دست ندهند.
من میگویم محتوا، قصه، تخیل حرف اول را میزند! و از همه مهمتر هم ارزی قصه با اکثریت جامعه! هم ارزی فرهنگی!
وگرنه بازیگر خوب[ همانطور که در این سریال ها شاهدش هستیم ]، رنگ و لعاب های ظاهری یک فیلم را فیلم خوبی نمیکند؛ پرفروش چرا، اما همیشه پرفروش بودن به معنای خوب بودن نیست! و کاش این بُعد را فیلمسازان ما مَد نظر قرار دهند!
نویسنده: هانیه علیزاده
سریال , سینمای خانگی , کارگردانان , نویسندگان , هنر , یادداشت بابل نوین
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.