امام علی (ع) می فرماید
۞ هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است. ۞
Friday, 3 May , 2024
امروز : جمعه, ۱۴ اردیبهشت , ۱۴۰۳
شناسه خبر : 58488
  پرینتخانه » آخرین اخبار تاریخ انتشار : 11 خرداد 1396 - 11:45 | | ارسال توسط :

«مرهمی بر شانه‌های زخمی» روایتی از بانوی پزشکیار دوران دفاع مقدس

انتشارات سفیر اردهال کتاب «مرهمی بر شانه‌های زخمی» را با محوریت خاطرات زهرا حیدری مجد(پزشکیار دوران دفاع مقدس) منتشر کرد.

روایت پزشکیار دوران دفاع مقدس در «مرهمی بر شانه‌های زخمی»
به گزارش بابل نوین، خاطرات زهرا حیدری مجد (پزشکیار دوران دفاع مقدس) که سال‌های زیادی در مناطق مختلف جنگ فعالیت پزشکی و پرستاری داشته است، با نام «مرهمی بر شانه‌های زخمی» به قلم حامد سعادتی بیشه‌وری توسط انتشارات سفیر اردهال منتشر و وارد بازار کتاب شد.

«مرهمی بر شانه‌های زخمی» روایت زندگی خانم پزشکیار هجده ساله‌ اهل ساری است که از سال‌های ابتدایی جنگ، از طریق بهداری سپاه و به صورت داوطلبانه راهی اهواز و جبهه جنگ می‌شود. کتاب که حاصل مصاحبه فاطمه کهنسال با این پزشکیار است، خاطرات وی را از لحظات سخت و گاها شیرینی است که در مدت کار او در نقاهت‌گاه‌ها، بهداری‌ها و بیمارستان‌های مختلف جبهه جنوب و غرب به تصویر می‌کشد.

کتاب از ۱۶ فصل تشکیل شده است که دو فصل ابتدایی به زمان کودکی، مدرسه حیدری، پیش از انقلاب و پیروزی انقلاب اشاره می‌کند و از فصل سوم تا دوازدهم، خاطرات و روایت حیدری از چگونگی ورود او به سپاه، اعزام‌های مختلف او به جنوب و خاطراتی از همکاران او در بهداری است. همچنین بیان خاطرات رزمندگان مجروحی است که برای مداوا به بهداری منتقل می‌شدند.

فصل دوازدهم تا پانزدهم کتاب به خاطرات حیدری در بیمارستان مریوان و رسیدگی به مجروحان در این منطقه پرداخته است که بیان داستان زندگی مجروحان و پزشک‌های هندی این بیمارستان در خلال زندگی شخصی حیدری به داستان اوج و قعر می‌دهد که همین امر باعث می‌شود داستان یکنواخت جلوه نکند و چون بیان واقعیت‌های جنگ است، به مخاطب دید بهتری از جنگ می‌دهد. فصل آخر پایان جنگ تحمیلی از زبان حیدری است و به زندگی حال او اشاره‌ای کوتاه دارد.

در پشت جلد کتاب آمده است: «آقای نوری گفت: حالا که اصرار دارید بمانید، این پلاک را به گردن‌تان بیندازید تا لااقل هرجا افتادید جنازه‌ی شما شناسایی شود.
خوشحال شدم. گفت: من میگم جنازه‌ی شما شناسایی شود، چرا می‌خندید؟ گفتم: من با عشق آمده‌ام و نمی‌دانم خدا از روی کدام عملم دوست داشت به اینجا بیایم. شما چرامی‌خواهید دوستی من با خدا را به هم بزنید؟
گفت: من کی باشم که که خدای نکرده دوستی‌تان را به هم بزنم؟ چشم. حالا که شما می‌خواهید، این هم پلاک. به شوخی گفت: هر بلایی سرت امد، نوش جانت!»

کتاب «مرهمی بر شانه‌های زخمی» در ۱۶۴ صفحه، شمارگان ۱۱۰۰ نسخه و بهای ۹۰۰۰ تومان از طرف انتشارات سفیر اردهال منتشر شده است.  /ص

ایبنا

به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : ۰
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.