امروز : دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت , ۱۴۰۳
سینما زندگی بینهایت
به گزارش بابل نوین، سینما بهعنوان هنر هفتم تجلیگاه بسیاری از آرزوهاست و باید این هنر را به جایگاه واقعی آن یعنی آموزش و سوق دادن انسانها به تعالی بشر رهنمون ساخت، از همین رو یادداشت خانم هانیه علینژاد از نویسندگان سایت خبری بابل نوین در این زمینه منتشر شده است.
سینما زندگی بینهایت
نمیدانم وقتی برادران لومیر سینماتوگراف را اختراع کردند و مردم را در گراند کافه پاریس جمع کردند تا از اولین آثارشان رو نمایی کنند و نشان دهند سینما یک هنر جمعی است، چه احساسی داشتند؛ یا حتی وقتی که ژرژ ملی یس از سینمای علمی و تخیلی رونمایی کرد و به واژه خیال در سینما اصالت بخشید، یا آلن کراسلند وقتی که اولین فیلم ناطق را ساخت، و یا اوانس اوگانیانس که اولین فیلم ایرانی را ساخت، هرکدام چه احساسی داشتند؟
شعف، اضطراب، هیجان و شاید هم ترس. ترس از مواجهه با مردمی که با یک جهان جدید روبرو میشوند.
هر فیلمساز گویی که یک جهان را خلق میکند، جهانهایی که گاه سیاه و سفیدند و گاه رنگی، گاه صامتاند و گاه ناطق. جهانی موازی با جهان زندگی مخاطب و با قصه ای که مختصاتش را فیلمساز تعیین میکند.
بیشک همه آنها در مسیر خلق کردن، چشمهای از آن دریای احساسات لومیرها و ملی یس و … را در وجودشان احساس میکنند چرا که وجه اشتراک همه شان عشق به سینما است!
عشق به سینما که میواند بیدارکننده تمام احساسات، عواطف و خرد انسانی باشد.
؛ که بتوانیم گاه روی سنگ فرشهای پاریس قدم بزنیم، گاه در عالم خواب، رویا و در بیزمانی باشیم، گاهی سری به عالم معنا بزنیم، گاهی هم در میدان نبرد باشیم و… همه اینها تا بینهایت ادامه دارند، چرا که زندگی بینهایت است و سینما، شبه زندگی است.
در طول تاریخ سینما، فیلمها و قصههایی بودهاند که به هنر و صنعت فیلمسازی اشاره کنند، از “تحقیر” گدار و “سانست بلوار” بیلی وایلدر گرفته تا “روزی روزگاری هالیوود” تارانتینو که از پشت پرده زندگی هنرمندان هالیوود سخن میگوید اما اگر بحث گره خوردن سینما و عشق باشد، بیشک “سینما پارادیزو” تورناتوره، تکرار نشدنی است!
همانقدر که در ایام کودکی شخصیت، مخاطب زیادی داشته و هرکسی با هر تفکری در سالن سینما حضو پیدا میکرد، اما در میانسالیاش نسل جدید مایلند این سینما با چیز دیگری جایگزین شود.
یکی از تلخترین لحظات و پراحساسترین سکانسها همین سکانس تخریب سینماست که بدون حرف اضافهای، بدون حرفهای احساسی میتواند اشک مخاطب را درآورد.
در سینما بهتر است مستقیم و ساده حرف بزنیم، درست شبیه اینکه یک روز در یک کافه با بازیگری نشسته باشی و او برایت شعر بلندی را بخواند و تو بنشینی پای حرفهایش و بشنوی، بعد هم به خودت بیایی و قهوهات یخ کرده باشد و چشمهایت خیس.
نویسنده: هانیه علی نژاد
این مطلب بدون برچسب می باشد.
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.