امروز : جمعه, ۱۴ اردیبهشت , ۱۴۰۳
هر سهشنبه به یاد موری
به گزارش بابل نوین، امروز سهشنبه است و مثل هر سهشنبه دیگر در این چند هفته اخیر، یاد موری شوارتز افتادهام.
هیچوقت نتوانستم با کتابهایی از حوزه ادبیاتِ غیرداستانی که غالبا تِم روانشناسی، فلسفی و انگیزشی دارند، ارتباط برقرار کنم.
به عقیدهی من حرف زدن و نوشتن درمورد مسائل زندگی مهارت ویژهای میخواهد تا به دور از شعارزدگی مخاطب را با خود همراه کند و من این را تا قبل از “سهشنبهها با موری” در کتابی ندیدم.
این اولین کتابی است که از میچ آلبوم، نویسنده و روزنامهنگار آمریکایی، میخوانم؛ کتابی که در میان پرفروشترین و تاثیرگذارترین کتاب انتشارات نیویورک تایمز قرار دارد و به زبان فارسی هم ترجمه شدهاست، آنقدر اثرگذار که از این کتاب فیلمی هم به همین نام ساخته شد.
داستان در مورد رابطه استاد و شاگردی است که بعد از سالها دوباره در کنار هم قرار گرفتند، درست در زمانی که استاد پیر آخرین روزهای عمرش را سپری میکند و شاگرد برای عمل به قولی که سالها فراموش کرده بود، به دیدارش میرود و در این میان برای سوالهایی که در ذهنش دارد هر سهشنبه کلاسی را تشکیل میدهد که شاگردانش نه فقط خودِ نویسنده بلکه تمامی مخاطبان و خوانندگانِ این کتاب هستند.
اشتباه نکنید، این کتاب درمورد مرگ نیست.بلکه نگاه یک انسان در روزهای پایانی عمرش به زندگی است، نگاه انسانی که به انتهای مسیر زندگی رسیده و حالا تمام تجربیاتش از این سفر طولانی عمر را مرور میکند.
سهشنبهها با موری، از زندگی میگوید، از مرگ، عشق ، جامعه، خانواده، ازدواج، پیری، بخشش و... حرف میزند که شاید از نظر تمامی انسانها شعاری و تکراری بیاید، اما ما این بار از زبان انسانی میشنویم که با اینکه زنده است اما توانایی زندگی کردن ندارد و عمرش رو به پایان است.
انسان به طور غریزی زمانی که خود را به مرگ نزدیک احساس میکند نگاهش به زندگی و مفاهیم آن عمیقتر میشود و با جزئیات بیشتری.
موری شوارتز؛ استاد پیر، میداند که میمیرد اما در آن وضعیت هم دست از تدریس برنمیدارد و میخواهد به دیگران بیاموزد و این تجربه از تدریس او شاید تاثیرگذارترین آن باشد و پرجمعیتترین کلاسی که برگزار کرده است.
.
موری ما را با خودمان مواجه میکند.
اینکه در مورد هر مبحثی که در کتاب مطرح میشود ما را در این فکر میگذارد که نظر و نگاه ما چگونه است؟
چگونه به مرگ و به زندگی نگاه میکنیم؟
و اگر بدانیم چند روزی بیشتر زنده نیستیم چه کار میکنیم؟ چه از زندگی فهمیدهایم؟ چه قدر راه را درست رفتهایم؟
او در کنار نگاه انتقادی که به جامعه و مسائل دیگر دارد، سعی در بیان مفاهیم عمیق زندگی با سادهترین و روانترین جملات دارد و در جان خواننده رسوخ میکند.
این همان تفاوتی است که این کتاب با دیگر کتابهای این گروه دارد.
نویسنده تلاشی ندارد که پیچیده و سخت مطالب را بیان کند. اگرچه بُعد داستانی آن کمرنگ بود اما گزیدهگویی و دوری از حاشیه از نکات مثبت این کتاب است.
.
من در تمام مسیر داستان همان شاگردی بودم که سوال میپرسیدم و دنبال جواب بودم و با هر قدم به فکر میرفتم.
فکر اینکه چقدر یاد مرگ باعث میشود بهتر زندگی را فهمید و بهتر زندگی کرد.
فکر اینکه ما چقدر خودمان را فراموش میکنیم.
در هر مسئله کوچک و بزرگی آخرین نفری که به آن توجه میکنیم خودمان است، حتی در بخشش.
عالم و آدم را میبخشیم اما پای بخشیدن خودمان لنگ است، غافل از اینکه مهمترین بخشش، بخششِ خود است.
.
حالا من هر سهشنبه به یاد موری میافتم، به یاد حرفهایش به یاد نگاهش در واپسین روزهای عمر به زندگی، به اینکه تلاشی که برای زنده ماندن نمیکند اما یاد میدهد ما چطور زندگی کنیم و زنده بمانیم!
یادداشتنویس و خبرنگار: هانیه علینژاد
بابل , سه شنبه ها با موری , معرفی کتاب , میچ آلبوم , هانیه علی نژاد , یادداشت بابل نوین
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.