امام علی (ع) می فرماید
۞ هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است. ۞
Wednesday, 1 May , 2024
امروز : چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت , ۱۴۰۳
شناسه خبر : 24288
  پرینتخانه » اجتماعی, اخبار بابل, اخبار برگزیده اصلی, فرهنگ و هنر, گزارش تصویری تاریخ انتشار : 08 اردیبهشت 1395 - 12:04 | | ارسال توسط :

تنها آرزویم دیدن مادر و پدرم است/مسئولان و خیرین مازندرانی به فکر حداقل یک مدرسه برای نابینایان باشند

دانش آموز روشندل نخبه ساکن شهر بابل، دیدن مادر و پدرش را در کنار مدرسه‌ای برای نابینایان آز آرزوهایش می داند.

۱ (۱۶)

به گزارش بابل نوین، امیر‌علی مهدی‌پور دانش آموز پایه هشتم دبیرستان علامه بابل از روشندلانی است که جامعه باید به وجودش افتخار کند، چون فراتر از انسان‌های سالم اطراف خود تلاش و پشتکار دارد و در کنار این همت بلند دلی روشن به پهنای جهان.

این دانش آموز نخبه روشندل حافظ قرآن، نویسنده داستان، نوازنده اورگ( نوعی آلات موسیقی)، علاقه‌مند و آشنا به زبان انگلیسی و جزو شاگردان ممتاز و با اخلاق مدرسه علامه طباطبایی مقطع متوسطه اول است که آینده درخشانی را می‌توان برایش متصور شد و بعدها حتما چیزهای بیشتری در مورد او خواهیم شنید.

این مصاحبه و گزارش در سه مرحله ابتدا در فضای مدرسه، سپس با مدیر، معلم پرورشی و کلاس درس و در نهایت در منزل کنار خانواده وی برای مخاطبان تهیه شده تا بهتر با گوشه هایی از زندگی یک دانش آموز روشندل آشنا شویم.

پای صحبت‌های این نوجوان با استعداد و نخبه بابلی می‌نشینیم تا با جهان او آشنا شویم:

– سلام امیر‌علی خودتو معرفی می‌کنی؟

بله، من امیر‌علی مهدی‌پور، فرزند احمد، متولد ۵ آذر ماه۳۸۱ ، دانش آموز کلاس هشتم (کلاس شهید کشوری) دبیرستان علامه بابلم

– امیرعلی میتونی در مورد نابیناییت توضیح بدی؟

من از ابتدای تولدم نابینا بودم

– امیر‌علی به چه کاری تو زندگیت زیاد علاقه داری؟

به کتاب خواندن علاقه زیادی دارم

– از مدرسه‌ات راضی هستی؟

بله رفقا و معلم هامو دوست دارم

– امیرعلی دوست داشتی تو مدرسه مخصوص نابینایان باشی یا مدرسه عادی که الان هستی؟

نمیدونم، چون تا حالا تجربه مدرسه نابیناها رو نداشتیم، اصلا فکر نکنم تو بابل و شمال مدرسه مخصوص نابیناها باشه (مدیر مدرسه و مادرش این گفته امیر علی را با تکان دادن سر تایید می‌کنند)

۱ (۴)

– کسی تا حالا تو مدرسه اذیتت کرده؟

دلم نمی‌خواد راجع به کسی بد بگم و واقعا هم کسی منو اذیت نکرده همه با من خوبن( در این لحظه مادر امیر‌علی با لبخندی مادرانه سری تکان می‌دهد و می‌گوید: امیر‌علی اهل دروغ نیست)

– امیر علی از مشکلاتت تو مدرسه بگو؟

اول بگم من با همکلاسی‌هام و معلم‌هام اصلا مشکلی ندارم، همشونو دوست دارم ولی چند تا مشکل کوچیک هست که بعضی وقت‌ها منو اذیت می‌کنه مثل: کتاب مخصوص ما، امکانات آموزشی برای ما نابیناها، زمان کم در امتحانات برای ما چون هم باید به فرد دیگری بگیم و تا اون فرد بنویسه زمان نسبت به دیگران کم می‌آوریم البته آقا مدیر به من اجازه میده و من بقیه امتحانمو تو دفتر مدیر می‌نویسم

– از درس خوندن خسته نمیشی؟

درس خوندن برام خستگی نداره

– کتاب‌های درسی تو از کجا میگیری؟

یه رابطی داریم برای امور نابینایان سالی سه چهار بار به مدرسه ما میاد، بعضی وقتها اون کتاب و روزنامه و مجله مخصوص من میاره ولی بیشتر مادرم واسم تهیه می‌کنه

۱ (۳)

– کدوم معلم رو بیشتر وست داری؟

امیر علی در ابتدا زیر بار جواب دادن به این سوال نمی‌رود،می‌گوید همه معلمها خوبن و لی با اصرار و کمک مادرش متوجه می‌شوم به معلم درس اجتماعی آقای شجاعی علاقه بیشتری دارد

– خارج از مدرسه رفیق خاصی داری ؟

نه، دوست دارم که یه رفیق خوب داشته باشم ولی تا حالا نشده

– خوب امیر علی از کی به قرآن خوندن و حفظ قرآن علاقه‌مند شدی؟

از همون بچگی از صدای قرآن خوشم می‌اومد، تو مدرسه هم علاقه‌ام بیشتر شد و حالا هم که پدربزرگم حاج علی اکبر کاظمایی به من عیدی هزینه کتاب قرآن به خط بریل رو داد و مادرم برام از اصفهان کتاب قرآن مخصوص نابیناها رو خرید می‌خونم (پدر امیر‌علی با خنده پدرانه‌اش وارد مصاحبه می‌شود و می‌گوید: به قرآن خیلی علاقه داره، موقع سفارش کتاب از اصفهان، خریدن و دریافتش من به علت مشغله نرسیدم بخرم، خیلی بی‌تابی می‌کردکه پدر بزرگش و مادرش براش خریدند)

– شنیدم حافظ قرآنی آره؟

حافظ کل که نیستم ولی دارم تلاشمو می‌کنم روزی حداقل ده آیه حفظ کنم، الان هم حزب سوم هستم

– دوست داری تو جلسات قرآنی شرکت کنی؟

خیلی دوست دارم، امیدوارم بشه

– امیر‌علی مادرت میگه اهل نوشتن و نویسندگی هم هستی درسته؟

آره چند تا داستان نوشتم، به نویسندگی هم مثل کتاب خوندن علاقه دارم

– علاقه‌ات به داستان چقدره؟

زیاد، یادم میاد یکی از کتاب‌هایی که خوندم و خیلی لذت بخش بود که هم در مورد شعر و هم در مورد زندگی یه نویسنده شاعر اسمش علی‌اسفندیاری بود. پدر شعر نو فارسی فکر کنم نیما بهش میگن

– علاقه‌داری تو جمع نویسندگان، هنرمندان و جلسات ادبی باشی؟

بله، اگر شرایطش پیش بیاد، وقت داشته باشم و مادرم منو ببره حتما میرم

– امیر‌علی دیگه به چه کاری علاقه داری؟

علاقه به انگلیسی هم دارم سعی می‌کنم با برادرم به این زبان صحبت کنم و دنبال یاد گرفتن بیشتر این زبان هستم

– خوب امیر‌علی اهل موسیقی هم که هستی؟

آره به موسیقی خیلی علاقه دارم و معمولا در شبانه روز یکی دو ساعتی رو با اورگ تمرین می کنم ( پدر امیر‌علی می‌گوید: دوست دارم پسرم تو موسیقی هم پیشرفت کنه وقتی اورگ می‌زنه من لذت می‌برم)

۱ (۱۱)

۱ (۲۱)

– راستی امیر‌علی تاحالا به حضور در انجمن نابینایان و یا جمعی که همه با شرایط خودت باشند فکر کردی؟

نه، دلم می‌خواد ولی تا حالا نشد، من

– حالا سوال‌های سخت سخت: حاضری امیر‌علی؟

بله و با خنده می‌گوید: مگه چی می‌خوای بپرسی؟ که خنده بر فضای خانه حاکم می‌شود

– چه کسی رو بیشتر از همه دوست داری؟

پدر و مادرم

۱ (۶)

– بهترین سفری که رفتی کدوم بود چرا؟

سفر مکه تو سال۹۲ و سفر سوریه تو سال ۹۱ که هردوتاش خوب بود ولی خونه خدا چیز دیگه ای بود

– به‌به پس حاجی هم هستی؟

حاجی که نه عمره رفتم ولی خدا رو شکر

– حاج امیر علی اگر خدا یه لحظه بهت بینایی بده تنها آدمی رو که دوست داری ببینیش کیه؟

با بغضی کودکانه می‌گوید: دوست دارم مادرمو اول ببینم (مادر امیر علی با احساسات مادرانه‌اش طاقت نمی‌آورد و برای لحظاتی از پیش ما می‌رود)

– تو فامیل‌ها و آشنایان چه کسی رو بیشتر از همه دوست داری؟

مادربزرگ مادریمو بیشتر از همه دوست دارم، البته همه فامیل بامن خوبند، منم دوست دارم همیشه فامیلامون بیان خونه ما و بیشتر با هم باشیم

– امیر‌علی تو فوتبال طرفدار کدوم تیمی تو ایران ؟

استقلال، من استقلالی هستم

– غذای مورد علاقت چیه؟

بیج بیج(غذایی که با گوشت چرخ کرده درست می‌شود)

– از چه غذایی خوشت نمیاد؟

کدو دوست ندارم

– سکوت و تنهایی رو دوست داری؟

سکوت رو دوست ندارم دوست دارم همیشه دور و برم شلوغ باشه

– در مورد رنگ‌ها مثلا قرمز و آبی چه حسی داری ؟

به من گفتن رنگ آبی مثل دریاست و آسمون و قرمز مثل خون آدم و فرش چیز دیگه‌ای به ذهنم نمیادالبته اونها رو هم نمیتونم ببینم فقط لمس میکنم

– دوست‌داری آینده چه شغلی داشته باشی؟

یک هنرمند خوب مثلا تو مسیقی (البته پدرش تو این لحظه حرفشو با علامت سر تایید می‌کند)

– چه وسیله ای یا چیزی تو خونه داری که بهش علاقه داری ؟

الان به قرآن و اورگم خیلی علاقه دارم ولی قبلا مرغ مینا داشتم که مرد و من خیلی براش ناراحت شدم

– خیلی از بچه‌ها صبحانه نمیخورن یا کم میخورن تو چی می‌خوری اصلا؟

آره صبحانه می‌خورم (مادر امیر‌علی در تایید حرف پسرش میگه آره هر جور شده خودش میمونه و صبحانشو کامل می‌خوره)

– امیر علی آخرین سوال دلت می‌خواد به رییس آموزش و پرورش چی بگی؟

من دلم می‌خواد بهش بگم حداقل یه مدرسه هم شده برای ما نابیناها درست کنه، آد‌مهای خیر هم کمک کنن خوب میشه

۱ (۱۸)

در پایان این مصاحبه به رسم ادب از خانواده مهدی‌پور علی‌الخصوص پدر و مادر امیر‌علی به پاس سال‌ها صبر و فداکاری از گذشته تا آینده این فرزند تقدیر و تشکر کرد و نمی‌توان در این مجال از همت، استواری و صبرشان در پرورش امیر‌علی بگوییم که هر آنچه گوییم باز قطره‌ای از دریا گفته‌ایم.

گفتنی است زحمات و همکاری‌های مرد اخلاق و مدیر دبیرستان علامه طباطبایی آقای علی کارگر‌شفیعی که پذیرای مصاحبه خبری ما در مدرسه شدند و در ایجاد شرایط لازم برای تحصیل این نخبه بابلی تلاش می‌کنندقابل تقدیر می‌باشد و از حجت الاسلام عباسعلی پورکریم مسئول طرح امین این مدرسه که پیگیر امورات فرهنگی دانش آموزان هستند به پاس معرفی این عزیز روشندل و همراهی در تمام مراحل این مصاحبه سپاسگذاریم.

 

به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : ۰
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.