امروز : یکشنبه, ۹ اردیبهشت , ۱۴۰۳
- دعوت آحاد جامعه به حضور در راهپیمایی روز قدس
- دومین گردهمایی سرداران و امیران پایتخت شهدای شمالی کشور برگزار شد
- پیگیری مطالبات مردم از سوی رسانهها بزرگترین کارکرد خبرنگاران/ کار خبر و اطلاعرسانی نوعی جهاد تبیین است/مدیرانی که پاسخگوی رسانهها ومردم نیستند عملکردشان قابل پذیرش نیست
- چه کسی پاسخگوی عدم بهرهبرداری مردم بابل و مازندران از توان علمی دانشگاهیان منطقه است/کسب رتبه نخست کشور و ششم جهان توسط دانشگاه نوشیروانی در مرجعیت علمی تایمز/مسئولان بیشتر به ظرفیتهای دانشگاه نوشیروانی در حل مشکلات توجه کنند
- دکتر آرایی عضو شورای پژوهش و فناوری فنی و حرفهای کشور شد
«لاتاری» فیلمی از جنس سینمای غیرتمند ایرانی
به گزارش بابل نوین، امروزه در سینمای ایران کمتر اثری پیدا میشود که انسان بعد از دیدن آن ناراحت زمان و هزینهای که برای دیدن آن فیلم صرف کرده نباشد و در این سینمای زدوبندها و سیاهنماییهای از جنس غیر اجتماع ایرانی نام محمدحسین مهدویان بهعنوان کارگردان بر فیلمی، به نوعی تضمینی برای ارزشمند بودن زمانی است که برای دیدن آن فیلم میگذاریم.
بعد از دو فیلم “ایستاده در غبار” و “ماجرای نیمروز” از این کارگردان، میتوان این اطمینان خاطر را داشت که آن فیلم هرچه باشد ارزش حداقل یکبار دیدن را دارد و قطعا حرفی برای گفتن دارد.
متاسفانه این فیلم در جشنواره فجر امسال علیرغم سر و صداهایی که داشته و یکی از پر مخاطبترین فیلمهای جشنواره بوده، از سوی هیات داوران به آن کمتوجهی شد، اگرچه خودِ کارگردان گفته برایش جایزه گرفتن در جشنواره مهم نیست و قصدش این است که با این فیلم با مخاطب به یک تعامل برسد، که به گمان نویسنده رسید.
از دریچهای دیگر حتی اگربه بازیگران این فیلم توجه کوچکی هم کنیم متوجه خواهیم شد ساعد سهیلی و هادی حجازیفرد در کنار هم یکی از بهترین بازیهای خود را انجام دادهاند و نقطه دیگر مثبت این فیلم بازیگیری کارگردان و بازیگردان این فیلم است که اگر بازیگران در نقشهای خود حتی کم و کوتاه ظاهر شدند اما بهجا و درست بازی کردند، مثل جواد عزتی.
فضای دیگری که مخاطبان حرفهای بیشتر به آن توجه میکنند فیلمبرداری و سکانسبرداری اثر است که علیرغم انتقادی عدهای به نوع فیلمبرداری دارند یکی از عواملی که موجب تاثیرگذاری بیشتر مخاطب شده همین حرکت دوربین است که نگاه مستندگونهای به فیلم بخشیده است.
نقطه قوت و یکی از امتیازات این فیلم این است که قصه دارد، اینبار قصه مهدویان خارج از فضای جنگ رقم میخورد اما از این فضا دور نیست و مثل دو فیلم دیگرش راوی یک حماسه است، حماسهای از عشق و غیرت که خود نیز بر ان تاکید و اذعان دارد، لاتاری بعد از سالها ترکیب عشق و غیرت را به سینمای ایران برگرداند.
قهرمانپردازی در همه جای دنیا یکی از عناصر مهم فیلمسازی است، یکی از مهمترین دلایل دیدن این فیلم هم علاوه بر سوژه جنجالی و جذابش میتوان به خوشساخت بودن همین قهرمان فیلم اشاره کرد، دو قهرمان از دو نسل متفاوت.
بعد از سالها ما شاهد قهرمانسازی در سینمای ایران هستیم، قهرمانی که عدهای از ساختن آن واهمه دارند!
شاید ترسشان هم همین است که در فیلم نشان داده شده که قهرمان میتواند قهرمان تربیت کند، اینبار قصه مهدویان قصهی آدمهایی است که در حاشیه ماندهاند و کسی به آنها توجه نمیکند.
قهرمانان “لاتاری” از بطن جامعه بیرون آمدهاند، با مردم زندگی کردند و درد آنها را میدانند، لاتاری نشان داد که قهرمانان تا ابد باقی میمانند حتی اگر به آنها توجهی نشود، خودشان دست به کار میشوند و بهطور کلی ذات قهرمان، قهرمانسازی است.
اگر به هنگامه شروع فیلم برگردیم میبینیم که فیلم با یک عاشقانهی آرام شروع میشود و با غیرت موسی و امیرعلی، قهرمانان فیلم، طوفانی میشود و تداوم مییابد، در جای درست بحران اتفاق میافتد، بحرانی پر از سوال و شک که قهرمانان در جهت رفع ابهام این بحران پیش میروند و موسی ابتدا تلاش دارد از راه قانونی و با منطق جلو رود ولی وقتی میبیند کسی به او کمک نمیکند شخصا اقدام میکند، او در میان چرتکهاندازان یک تنه جلو میرود.
حمید فرخنژاد بازیگر نقش مرتضی مانع رسیدن به حقیقت است اما او هم در جایگاه و به قول موسی در وظیفه خودش وارد عمل میشود.
موسی میگوید مرتضی به وظیفهاش عمل میکند و ما کار خودمان را، در واقع میخواهد بگوید هرکسی در جایگاه خود وظیفهای دارد و اگر به آن عمل نشود تهش میشود همان دیالوگ موسی که” قرار نبود اینطوری بشود”.
موسی را میتوان همان ” کمال” ماجرای نیمروز دانست بعداز ۳۰ سال، با احساس شرمندگی و عذاب وجدانی که خودش میگوید البته گذار باید از او گفت شخصیتی است که میخواهد جبران و ادای دین کند، او که در سالهای جنگ برای ناموس،غیرت، شرافت ایران و ایرانی در میدان نبرد بود امروز هم در میدان حاضر شده تا از ناموس خود دفاع کند.
این فیلم روایت یک حقیقت است، حقیقت غیرت ایرانی، غیرتی که در بسیاری از فیلمهای دهه اخیر انکار میشود.
جالب اینجاست که عدهای به فیلم انگ نژادپرستانه بودن را میزنند و سکانس پایانی فیلم را تروریست نشان دادن ایرانیها میدانند به همین دلیل به آن میگویند سیاهنمایی و فضاحت ملی، چرا وقتی یک فیلم با دیالوگها و قصهای مبتذل روی پرده میرود نمیگویند فضاحت ملی؟ چرا وقتی یک فیلم پرچم بیغیرتی را بالا میگیرد نمیگویند سیاه نمایی، چرا لاتاری سیاهنمایی است؟
این فیلم یک قصه است، قصهای که واقعیت دارد و اشتباه اینجاست که حقیقتجویی امیرعلی را انتقامجویی میدانند و عکسالعمل امیرعلی فیلم را بعد از دانستن حقیقت یک عمل تروریستی، این افراد یا هنوز شناختی از معنای ترور و تروریست ندارند یا فیلم را درست متوجه نشدند شایدم صرفا بهدنبال تخریب فیلم و عوامل آن هستند.
این حقیقتجویی و زدوخورد در”فروشنده”ی اصغر فرهادی هم هست و این خشم با شدت بیشتر در دیگر فیلمهای ایران و حتی جهان، حال آنکه فروشنده تنها به یک سیلی اکتفا میکند.
اینجا حرف از انتقام شخصی نیست دیگر بلکه بحث دفاع از شرافت ایرانی و غیرت ملی است که در بستر داستان و قصهای روایت میشود.
در سکانس پایانی خشم موسی تنها برای نوشین فیلم نبود بلکه خشمش از تمام سکوتهای سیاسی،سیاسیون و مصلحتاندیشیهای آنهاست، این بغض و این خشم بهخاطر همان جملهای است که موسی در سکانس پایانی میگوید.
کاش مسئولین سکانس آخر فیلم “لاتاری” را الگوی خود قرار دهند آن قسمت که موسی فیلم میگوید “همه باید بدانند اگر بخواهند اقدامی بر علیه ایران و ایرانی انجام دهد در خانه خودشان خفهشان میکنیم”.
“لاتاری” به گفته خود کارگردان یک شعار صد دقیقهای است.
یک شعار مشترک بین تمام مردم ایران، با هرنوع نگاه و تفکری.
این فیلم شعاری است که سالهاست در گلوی ما خاموش شده است.
نویسنده: هانیه علینژاد
بابل , ساعد سهیلی , سینما , عشق , غیرت , فیلم سینمایی , لاتاری , مازندران , محمدحسین مهدویان , محمود رضوی , یادداشت بابل نوین
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.