امروز : یکشنبه, ۹ اردیبهشت , ۱۴۰۳
- دعوت آحاد جامعه به حضور در راهپیمایی روز قدس
- دومین گردهمایی سرداران و امیران پایتخت شهدای شمالی کشور برگزار شد
- پیگیری مطالبات مردم از سوی رسانهها بزرگترین کارکرد خبرنگاران/ کار خبر و اطلاعرسانی نوعی جهاد تبیین است/مدیرانی که پاسخگوی رسانهها ومردم نیستند عملکردشان قابل پذیرش نیست
- چه کسی پاسخگوی عدم بهرهبرداری مردم بابل و مازندران از توان علمی دانشگاهیان منطقه است/کسب رتبه نخست کشور و ششم جهان توسط دانشگاه نوشیروانی در مرجعیت علمی تایمز/مسئولان بیشتر به ظرفیتهای دانشگاه نوشیروانی در حل مشکلات توجه کنند
- دکتر آرایی عضو شورای پژوهش و فناوری فنی و حرفهای کشور شد
« پایتخت۶ » روایت خانوادهای که از هم گسست
به گزارش بابل نوین، تمام پنج فصل گذشته پایتخت را دیدهام و به عنوان یک فرد ساکن شمال ایران، میتوانم بگویم هربار لذت بردم از دیدن این خانواده و قصههایشان و با رعایت انصاف از تیم پایتخت تشکر میکنم بابت تمام آن پنج فصل، که با آنها خندیدیم، شاد شدیم، غمگین شدیم، گاهی سوار کامیون ارسطو شدیم، گاهی سوار هواپیما شدیم و به ترکیه رفتیم و حتی اسیر داعش شدیم.
فصل شش را هم دیدم، تمام چهارده قسمت پایتخت صبر کردم، هرچند که با دیدن همان دو قسمت ابتدایی مطمئن بودم کار به اینجا میکشد؛ اما صبوری کردم به احترام پنج فصل خوب پایتخت که خودم خیلی سلیقهای فصل یک و پنج آن را طور دیگری دوست دارم.
اما امسال صبر من جوابی نداشت و نتیجه همانی بود که قسمت دوم گرفته [حتی با در نظر گرفتن دو قسمت پایانی که هنوز فیلمبرداری نشده]
مشکل اساسی پایتخت شش فیلمنامه آن بود که میتواند یکی از دلایلش آمدن نویسنده جدید باشد.
در فصلهای قبل شخصیتها ثابت بودند و با تغییرات جزیی[ از لحاظ پردازش] در سریال حضور داشتند و ما بیشتر شاهد اتفاقات مختلف برای شخصیتها بودیم که در نهایت به یک قصه واحدی میرسیدیم و به دنبال آن شخصیتها به چالش کشیده میشدند اما پایتخت شش چیزی که ندارد همین قصه واحد و یکپارچه است.
شخصیتها از اساس تغییر کردهاند؛ هرکدامشان درگیر ماجراهای خاص خودشان هستند اما در نهایت به یک قصه یکپارچه نمیرسیم.
انگار که شخصیتها از نو برای ما تعریف میشوند و ما با چهرههای کاملا جدید آشنا میشویم که به جز در موارد محدود هیچ ربطی به شخصیتهای فصل گذشته ندارند.
بله؛ آدمها هم در زندگی واقعی تغییر میکنند و این در کاراکتر فیلمها هم میتواند اتفاق بیافتد اما این شخصیتهای جدید، ماجراهای جدیدشان چه کمکی به سیر داستانی میکند؟ چه خطِ ربطی دارد؟ با کدام قصهی واحد؟
ماجرا بازگشت بهبود فریباست؟ یا پیشرفت بهتاش؟ یا راننده نماینده مجلس بودن نقی؟ یا ازدواج رحمت؟ گوینده خبر شدن هما؟
اینها به کدام داستان اصلی قرار بود وصل شوند که نشده؟
از پردازش قصه و فیلمنامه که بگذریم، مشکل همین شخصیتهای جدید در فیلم است که بازیگر همان است اما تغییر کرده است.
پایتخت شش، تمام جنبههای تربیتی و شخصیتی را زیر سوال برده است، از بهتاش بگیر تا بهروز و سارا و نیکا تا خود بزرگترها.
برخورد اهالی خانه و خانواده به طرز وحشتناکی بد است.
این خانواده که در فصلهای قبل علیرغم اختلاف نظراتشان باز پشت هم بودند و در مشکلات همدیگر را کمک میکنند، حالا به راحتی به هم دروغ میگویند، پشت دیگری کاری انجام میدهند ، به هم حسادت میکنند و… هرکدام از شخصیتها یک بار منفی به لحاظ شخصیتی همراه خود دارد.
این سریالی که در فصلهای گذشته که هر نکته غیر اخلاقیاش منجر به درسی میشد برای کاراکترها، اکنون پر از بیاخلاقیهایی است که در هوا رها میشود و نتیجهای ندارد.
انگار آنقدر درگیر نقد و طعنه زدن شده اند[ که کاملا خوب و درست بود] که کل داستان چند فصلی این خانواده از یاد برده شد.
علیرغم ارادتم به این سریال، متاسفانه باید بگویم، این سری از قصههای خانواده معمولی؛ معمولیترین حد ممکن بود و شاید ضعیف و ما شاهد از هم گسستگی این خانواده بودیم.
و اگر هنوز جزو سریالهای پرمخاطب به حساب میآید، نه به خاطر بالا بودن کیفیت آن که به خاطر محدودیت انتخاب مخاطبین تلویزیون است، انتخابی بین بد و بدتر.
نویسنده: هانیه علینژادنوائی
بابل , سریال , سریال پایتخت , سیروس مقدم , مازندران , محسن تنابنده , هانیه علینژادنوائی , یادداشت بابل نوین
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.